دســت تـــو باز میکند، پنجره های بـسته را
هــم تـــو سلام میکنی، رهگذران خسته را
دوبــــاره پــــــاک کردم و به روی رف گذاشتم
آیــــــنه قــــــدیمی غــــــــبار غــــم گرفته را
پــــــنجره بــــــی قــرار تو، کوچه در انتظار تو
تــــا کـــه کند نثار تو، لاله ی دسته دسته را
شب به سحر رسانده ام، دیده به ره نشانده ام
گوش به زنگ مانده ام، جمعه ی عهد بسته را
این دل صاف کم کمک، شدست سطحی از ترک
آه . . . شــــکسته تر مــخواه، آینه شکسته را
(سید حسن محمود « سهیل ثابت »)
تاریخ : پنج شنبه 92/8/2 | 6:0 صبح | نویسنده : MrGoorani | نظرات ()