بیا تا بر آریم دستی ز دل
که نتوان بر آورد فردا ز گل
کریما ، به رزق تو پرورده ایم
به انعام و لطف تو خو کرده ایم
به لطفم بخوان و مران از درم
ندارد به جز آستانت سرم
چراغ یقینم فرا راه دار
ز بد کردنم دست ، کوتاه دار
خدایا به ذلت مران از درم
که صورت نبندد دری دیگرم
( بوستان سعدی )
تاریخ : چهارشنبه 92/6/20 | 1:19 عصر | نویسنده : MrGoorani | نظرات ()