روزی پادشاهی به تماشای صحرا بیرون رفت.
باغبانی را دید، مردی پیر و سال خورده.
با این حال ، سرگرم کاشتن نهال درخت بود.
پادشاه گفت : ای پیر، در موسم کهن سالی و فرتوتی،
کار ایام جوانی،پیشه کرده ای.
وقت آن است که دست از این میل و آرزو برداری و
درخت اعمال نیک در بهشت بنشانی،
چه جای این حرص و هوس باطل است؟
درختی که تو امروز نشانی، میوه ی آن کجا توانی خورد؟
باغبان پیر و پاک دل گفت: دیگران نشاندند،
ما خوردیم; اکنون ما بنشانیم تا دیگران خورند.
مرزبان نامه، سعدالدین وراوینی
تاریخ : سه شنبه 92/6/26 | 12:58 عصر | نویسنده : MrGoorani | نظرات ()