سپاس باد یزدان دانا و توانا را که آفریدگار جهان است
و داننده ی آشکار و نهان است
و راننده ی چرخ و زمان است
و دارنده ی جانوران است
و آورنده ی بهار و خزان است
و درود بر محمد مصطفی (ص) که خاتم پیغمبران است
و آفرین بر اصحاب او و اهل بیت و گزیدگان او
که خلق را به راستی پند دادند و به یزدان راه نمودند
و طریق مبطلان بر نوشتند و بساط حق بگستردند .
( ابو منصور موفق هروی )
آب از سر چشمه گله !
آب از آب تکان نمیخوره !
آب از سرش گذشته !
آب پاکی روی دستش ریخت !
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم !
آب را گل آلود میکنه که ماھی بگیره !
آب زیر پوستش افتاده !
آب که یه جا بمونه، میگنده .
روزی دو دوست در اتومبیل نشسته بودند و در بیرون شهر از میان
مناظر زیبا عبور می کردند و غرق صحبت و خاطرات گذشته شده بودند
و می گفتند و اوقات خوش و شادی داشتند . یکی از آن ها گفت :
فکر می کنم راه را اشتباه می رویم !
دیگری پاسخ داد : مهم نیست راه را اشتباه می رویم
مهم آن است که با هم لحظات خوشی داریم و شاد هستیم!
"آری ! آن دو باهم خوش بودند،اما هیچگاه به هدف نمی رسند.
هر کاری که انجام می گیرد توأم با لذت و شادی باشد ،
اما در آن هدف و برنامه ای نباشد به مقصد نخواهد رسید!
انسان های که در زندگی شکست می خورند و بازنده اند دو دسته هستند.
گروه اول،کسانی که کار انجام می دهند بدون آنکه فکر کنند.
گروه دوم،کسانی که فکر می کنند،اما هیجگاه آن را انجام نمی دهند."
"در چین درختی به نام خیزران یا نی هندی وجود دارد که کاشته
می شود.در چهار سال اول هر چه آب و کود از زمین دریافت کند
هیچ رشدی نمی کند ، اما این درخت زیبا در سال پنجم به مدت
شش هفته به طور ناگهانی 27 متر رشد می کند!"
آیا درخت خیزران یا نی هندی در مدت پنج سال رشد کرده است
یا در مدت شش هفته؟
در مدت پنج سال درخت خیزران رشد می کرد اما رشد آن قابل دیدن
نبوده است زیرا در این مدت ریشه های آن در درون خاک رشد می کردند تا قوی شوند.
خوابیده بودم؛
در خواب کتاب گذشته ام را باز کردم و روزهای سپری شده عمرم را برگ
به برگ مرور کردم . به هر روزی که نگاه می کردم ، در کنارش دو جفت
جای پا بود . یکی مال من و یکی ما ل خدا. جلوتر می رفتم و روزهای سپری
شده ام را می دیدم. خاطرات خوب، خاطرات بد، زیباییها، لبخندها،
شیرینی ها، مصیبت ها، ... همه و همه را می دیدم.